یـادش بـخـیر قــدیما کـه..
بـی کلاس بـودیـم بـیشـتر دورهـم بـودیـم و چـقدر خـوش میـگذشت
و هـر چـقدر بـا کـلاس تـر مـیشیم از هـمدیگه دورتر مـیشـیم.
قـدیما کـه بـی کـلاس بـودیـم..
مـوبایل و تلـفن نـبود و واسـه رفـت و آمـد وسیله شخـصی نبود
همیشه خونه ها تمیز بود و آماده پـذیرایی از مهمونا بـود خوشحال میشدیم
چـون مهـمون میـومد و بـه ســادگی مهــمونی بــرگزار مـیشد
چــون بـی کلاس بــودیـم..
آشپزخونه ها اوپن نبود و گازهای فردار و ماکروفر نبـود و از فست فود خبری نبود
ولـی همیشه بـوی خوش غـذا آدمو مـست میکرد و هر چند تا مهمون هـم که میومد
همــون غــذای موجود رو دورهم مـیخوردیم و خـیلی هـم خوش میگذشـت.
تــازه چــون بـی کلاس بـودیـم..
میـز نـاهارخوری و مُبل هم نـداشتـیم و روی زمـین و چهارزانـو کنار هم مینشستیم
و میگفـتیم و میـخندیـدیـم و با دل خوش زنــدگی می کردیم
لعـنت بـر ایـن کلاس که ما آدما رو اینـقدر ازهم دور کـرده و اینقدر اسـیر کلاسیم
کـه خیـلی وقــتا خـودمونم فــراموش می کنــیم!!
- ۲۶ نظر
- ۰۷ دی ۹۵ ، ۱۴:۴۰