سـاده نـوشـتـیـم بـابـا نـان داد...
امـا نـفـهـمـیـدیـم بـابـا بـرای نـان...
تـمـام جــوانـی اش را داد...
پــدر..
هـمان کـسی اسـت کـه لـرزش دسـتـش..
دیـگه چیـزی ازچــای تـوی استـکان بـاقی نگـذاشتـه..
ولـی بَـهـت میـگه بــه مــن تکــیه کــن..
و تــو انــگار کـوه را پـشــتـت داری..
فـاصلـه گـرفتن ...
از کـسانى کـه دوستـشان داریـم
بـى فـایــده اسـت!
چــرا کــه زمـان بـه مـا نـشان خواهـد داد؛
هیـچ جـانـشیـنى ...
بـراى آن هـا وجـود نـخواهـد داشـت!
نفرین میکـرد بچه های به ظاهر مؤمنش رو
نیاز به مراقبت داشت،میگفت فقط سالی یکبار باهام تماس میگیرن!
دلــش خــون بــود!
پ ن:
عاق والدیـن یکی از گناهانیه که انسان در
همیـن دنیا عذابش رو میبینه و به آخـرت نمیرسه...