آن زمـان،دم پـاچـه هـا گـشاد؛ لــباس ها هـم گـشـاد
وغـیـرت دربــین مــردم مــوج میـزد
بـی حجـابی بــود نـه بـه ایــن شــدت
بــی غــیرتی بــود نــه درایــن حــد
عـرق خور و مـعتاد بـــود،نــه بـه ایـن حـد
دزد و قاقــچی بــود،نــه تــا ایــن حـــد
گِـه گُــداری طــلاقی شـنیده می شــــد
نـه مثـل الان کـه از هـر ده تـا
هـفت ازدواج منـجر بـه طلاق بـشود
آن زمـان نـه شـنیدیم نـه دیـدیـم کـسی چـادری ها را مسـخره کـند
بـرعکـس زنـان بـد پوشـش رو مسـخره میـــکردنـد
و بـه چشـم زن درسـت وحسـابی نـگاه نـمی کردنــد و
مطـلقا بـه زن چادری متــلک نــمی گفتنـد یا تـیکه نمی نداختن!
بـسیار نــادر بــود زنـی ســرکار بـَـرود
الان ایـن منــشی های مطــب دکــترها و... کـه دائم
ناموس شــیعی را حراج می کنند و
در دفـاتر خصوصی و مطب ها سرلخت
مثــل عـروس شـب زفـاف آرایش کامـل میکــنن
برای ســیرکردن چشم گرسنــــه ی مراجعه کنــندگان...!؟
یـک نــفر کار میکـرد شــش نــفر نان میخـوردند
الان هـفت نـفر کـارمیکنــند دو نـفر هم نمی توانند آبـاد کنند
دم غــروب اکــثر مـَـردها خـونه هاشون بــودن
یـا تــو حــیات یـا بـالـکن یـا زیـرکُــرسی
با اهل وعیال گُل می گفتن وگُل میشنـفتن
الان ده و یازده شـب از شـغل دوم وســوم مَــرد خانه مـیاد
درب و داغون بـهم پیچــیده از سخــتی مخــارج زندگی!
خـدا خدا میـکنه زن وبـچش چیــزی ازش نـــخوان
اون موقع مسـتاجری مشکلی نداشت و انـقدر گــرون نـبود!
زنها با خــیال راحت و دل خــوش بچــه دار میشدن
و چندتا چندتا مـیزائـیدن تـو هشـت بچـه یکی نخاله درمی اومد
الان دوتـا به زور میاره نـمی دونه چطوری حــریفشون بشه!
هرچـی جلـوتــر رفـتیـم دم پـاچـه ها تـنگ و تـنگ تر شـد
و هـی بـالا و بــالا تـر رفـت!
- ۲۳ نظر
- ۱۷ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۴۱