نــای دل

حــــــرف دل

نــای دل

حــــــرف دل

نــای دل

تنــهایی خـودم را بـا
آدم هـای مــجــازی پْــر نــمیــکنــم..

تنــهایـی خــودم رو دوسـت دارم
چـون بــوی نــجـابـت مـیدهــد..

تـنـهایـی عــار نـیـست...
اتمـام حـجـت اسـت...

بـا آغـوش هـای بـی در و پـیـکر..

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تند رو» ثبت شده است

 بـدتـریـن گـونه هـای حـزب‌اللهی هـمانی های هسـتند کـه

بـرای تـوجـیه سبـک زنـدگی خـود پـای ائـمه را وسط میکـشد

آن وقــت اســت کــه تــرسنـاک میـــشود..


مـیخـواهــد ماشــین لاکــچری بـــخرد

میـگوید پـیامبر بـه داشتن مـرکب خـوب سفـارش کرده..


طـرف شـب و روزش بـا چـند خـانم سَـر مـیشود

بـعد مُـدام از چـند هـمسری امـامـان مـیگویــد...


آن یــکی بـا همـه دعــوا دارد

حـرف از قـیام و‌سـازش نـاپــذیـری سیدالشـهدا مـیزنـد..


دیـگری نـمیتواند بـه ظالــم معـترض شــود

و از حـق خودش دفـاع کـند، دَم از صـلح امـام حسن میزنـد..

آن خـانم محـجبه هـم مـدام در بـین آقـایــان سـرگرم اسـت

در جـواب معـترضیـن خطبه حـضرت زیـنب در کـوفه را متذکر میـشود

در ایـن میـان از همـه بـی سلیــقه تـر همـان عـزیز

مـلبـس بـه لـباس پیــغمبر اســت کــه بـــرای

مـال‌ انــدوزی از حــیات طیـبه اهل‌ بیـت کُـد می‌آورد

اگــر روزی دچــار ایـن سبـک زنــدگی شــدیـد

سـرتـان را بـالا بـگیریــد، صـدایـتان را صـاف کنـید و بـگویید

دلــم مـیخــواهــد ایــنــطور بـاشـم

ایـنطور شـرافــتمدانـه‌ تراســت

اهــل‌ بـیت را خــرج رفــتار خـودمان نکنیم...

  • نای دل